***زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست***
زندگی صحنهٔ یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمهٔ خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست
خرّم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
***بشکفد بار دگر لالهٔ رنگین مراد***
بشکفد بار دگر لالهٔ رنگین مراد،
غنچه سرخ فروبسته دل باز شود
من نگویم که بهاری که گذشت آید باز
روزگاری که به سر آمده، آغاز شود.
روزگار دگری هست و بهاران دگر
***شاد بودن هنر است شاد کردن هنری والاتر***
شاد بودن هنر است
شاد کردن هنری والاتر
لیک هرگز نپسندیم به خویش
که چو یک شکلک بیجان شب و روز،
بیخبر از همه، خندان باشیم
بیغمی درد بزرگی است،
که دور از ما باد!
***نه برکه، نه رود***
یاد تو، قطره قطره میچکد از چشمم
روی تو ، رفته رفته میرود از یادم
نه برکه، نه رود
مرا بسوزانید و خاکسترم را
بر آبهای رهای دریا برافشانی
نه در برکه، نه در رود:
که خسته شدم از کرانههای سنگواره و از مرزهای مسدود
برچسب : نویسنده : 3zia128a بازدید : 143